بالرب القدر
در دل هوس پرواز دارم و دیگر نمی خواهم در این قید و بند این خاک باشم. دوست دارم زنجیرهای نکبت بار این کره خاکی را از پایم باز کنم و بال هایم را بگشایم و به کوه قاف دل پرواز کنم. بارها کمر به همت پرواز بستم و هر بار عضوی از این لاشه مادی پسند مرا از پرواز واداشت و هر بار عضوی از بدنم شکست.
بار پرودگار! ای مهربان تر از مادر به آدمی و ای دلسوز تر از پدر به من و ای وفادارتر از همسر به این بنده رانده شده از درگاه عبودیت، اذن پروازم ده و مرا در این گرداب متعفن رها مساز و که دگر نای ندارم و ادامه دادن در من رو به خشکیدن.
بار الها ! می دانم راهی که مصطفلی ختمی مرتبت از تو برای من هدیه آورد را به بی راهه رفتم، به فریادم رس که در این بی راهه دگر هیچ اثری از انوار درگاه الهی نمی بینم.
بار کریما ! نیک دانم که در کتاب منزل، در معجزه محمد نبی (ص) مرا از شر شیطان رجیم، آن راندهِ قسم خوردهِ مکبرِ زدرگاه امن ایزد بر حذر داشتی، من فریب خورده ام ولی اکنون به امید تبصره توبه تو گریانم و امیدوار تا مرا از این زندان تارک روح که تنها پنجره امیدبخشش لطف و رحمت توست، نجاتم دهی.
بار ایزدا ! قبول دارم که ریا کرده ام، با غیبت گوشت برادر مومن خود را به دندان کشیده ام، مراقبت از چشمان هوس باز نکرده ام، آتش دروغ گویی را در درون خود افروختم، احترام والدینم را نیک نگه نداشته ام ولی از رحمانیت و مهربانی تو بسیار شنیده ام و حال می خواهم پرواز کنم، تو را رحیم و رحمان و کریم و مستجیب دعوات و معین الضعفاء می خوانند به این اسماء عظمات قسمت می دهم به چهارده گوهرت، اذن پرواز ده.
ندا آمد ای بنده من، در دعا و توبه به روی هیچ بنده ای بسته نیست و همه می توانند پرواز کنند کافی است کمال استفاده را از شب قدر ببری آن موقع بار دگر امتحان کن و ببین می توانی پرواز کنی.
شب های قدر فراموشم نکنید عجیب برای پرواز ملتمس دعام.
یا حق